کاور
شیرین پارسی

شیرین پارسی

خانم شیرین پارسی در سال 1334 تو تهران متولد شدن. هفتمین فرزند خانواده هستن...

این کشاورز از سمومِ علف‌کُش و آفت‌کُش استفاده نمی‌کند. این کشاورز فقط از کود حیوانی استفاده می‌کند.
خرید برنج هاشمی (سالم)

بیوگرافی شیرین پارسی

خانم شیرین پارسی در سال 1334 تو تهران متولد شدن. هفتمین فرزند خانواده هستن و همراه همسرشون در فرانسه زندگی می کردن. تو سال 1358 بعد از پايان تحصیلاتشون در رشته ادبیات فرانسه در دانشگاه نانسی فرانسه به ايران بازگشتن. همسرشون قبل از ایشون در سال 1357 به ايران اومده بودن. تو شرایط اون زمان به این نتیجه رسیدن که دست به يك کاری بزنن که برای خودشون باشه. تصمیم گرفتن در زمین های کشاورزی که پدر شوهرشون در منطقه غرب گیلان داشت کشاورزی کنن. هیچ کدوم هم سرشته‌ ای از کشاورزی نداشتن. اين زمین های کشاورزی در منطقه ای به نام شاندرمن بود. شاندرمن، منطقه ای در غرب گیلان است که آن موقع يك روستا بود. جاده رشت به شاندرمن فقط تا شهر صومعه سرا آسفالت داشت و بقیه اش خاکی بود. در آن روستا  يك کلبه کوچک خیلی خرابه داشتن. هیچ امکاناتی مانند آب و برق نبود. خانم پارسی و همسرشون رو بسیار تشويق کردن که هیچ اشکالی نداره که انها کشاورزی رو در اين منطقه شروع  کنن. همه چیز خیلی ابتدائی بود. شیرین خانم تعریف کردن که تا سال های 63- 64 فقط با همسرم

همدلی میکردم، همسرم می رفت، من تنها در رشت میماندم. گاهی همسرم یکی دو ماه نمی آمد؛ چون جاده خراب بود و از طرفی ما هم ماشین نداشتیم.

هیچ کس را آن جا نمی شناختم. بهترين دوست من يك آهنگری بود که دم خانه ما پتکش را روی آهن میکوبید. اين صدا بهترين دوست من بود. چون فکر میکردم که يك کسی هست

که بیرون از اين جا زندگی را به جريان میاندازد.

 سال 67 سال عجیبی بود. تامین آب زمین از رودخانه بود و آن سال آب رودخانه خیلی کم بود. آن سال همسرم شبانه روز کار کرد. همه اش سر مزرعه بود، چون آب به ما نمی دادند و به خاطر موقعیت اجتماعی که ما داشتیم بیشتر تحت فشار بوديم. در حقیقت ما خیلی پررویی کرده بوديم که آمده بوديم آنجا و میخواستیم باقی بمانیم. ولی به شما بگويم نصف مزرعه سوخت و هیچ محصولی برداشت نکردیم. دائم می آمدم و نشاء ها را نگاه میکردم، میدیدم پلاسیده میشوند و من هیچ کاری نمیتونم بکنم. زمین ترک خورده بود. بعد از اين جريان همسرم مريض شد. ولی من به او گفتم اصلاً مهم نیست، بالاخره همانطور که یک سال، باران می آيد، يك سال هم باران نمی آید. تو ناراحت نباش اصلاً ما از سال ديگر خیلی سخت تر کار میکنیم که بالاخره همه اين مشكلات را جبران کنیم. با يك برنامه ريزی خودم کار را برعهده گرفتم. در حقیقت اولین کشاورزی بوديم که مزرعه مان را تسطیح کرديم؛

 

يك ویژگی که در همه كارآفرينان ديدم اين است که شکست در حقیقت يك تلاش دوباره را برایشان به وجود می آورد؛ مانند يك چالش و مسابقه که هر وقت شکست میخوریم مقاوم تر شويم. به عبارت ديگر شکست را تبديل به يك نقطه قوت کنیم. ما اولین کسی بوديم که در منطقه غرب گیلان با کمک مروجان کشاورزی خزانه های علمی

گرفتیم. مردم اول فکر میکردند که ما دیوانه هستیم. مردم و به خصوص سرپرستی که ديگر عذرش را خواسته بودم هر روز می آمدند، نشاء کاری و کرت ها را نگاه میکردند تا ببینند آيا باز شده يا نه. ما الگويی برای منطقه شديم. من به همسرم قول داده بودم که همیشه همراهش باشم. بچه هایم بسیار کوچک بودند. آنها را همراه خودم سر مزرعه می بردم و فصل برداشت واقعا با ما کار میکردند. پسرهای من خیلی کوچک بودند. پسر بزرگم وقتی ده سالش بود مثل يك مرد بزرگ کار میکرد. پسر کوچکم هم همینطور. در يك کارگاه آموزشی در گرگان که برای زنان كارآفرين گذاشته بودند، فهمیدم که من يك كارآفرين. برگزاری اين کارگاه نقطه عطفی در تاریخ کارآفرینی زنان در ايران است.هیچ چیزی را همین طوری به کسی نمیدهند. اول بايد خودمان را باور کنیم. 

محصول جدید کشمون برنج قهوه ای سالم محصول خانم پارسی.

توی کشمون خیلی وقت بود که تصمیم گرفته بودیم به خاطر پیدا نکردن کیفیت مناسب برنج و قیمت بالاش دیگه موجودش نکنیم. اما وقتی برنج قهوه ای خانم پارسی رو پیدا کردیم به خاطر کیفیت بالا و سالم بودنش گفتیم برای شما بیاریم.(برنج خانم پارسی فاقد کود و سم شیمیایی هست و بعنوان یک محصول سالم در کشمون موجود شده)

whatsapp