نام کالای مورد نظر خود را جستجو کنید
آقای افشار رفیع زاده شالیکار ۴۰ ساله اهل روستای پشکه در استان گیلانه....
آقای افشار رفیع زاده شالیکار ۴۰ ساله اهل روستای پشکه در استان گیلانه. آقا افشار روی یک و نیم هکتار زمین کار میکنه و برنجهای دمسیاه و نوکسیاه کشت میکنه.در کشاورزی از کودهای شیمیایی استفاده میکنه اما از سم اصلا استفاده نمیکنه. آبیاری زمینهاش هم با آب رود سپیدرود انجام میشه. آقای رفیعزاده خوشحاله که همسرش در کار و زندگی خیلی باهاش همراه و همدله.
آقای علی اصغر رفیعزاده، که البته همه افشار صداش میکنن، اهل روستای پشَکه در بخش کوچصفهانِ رشت در استان گیلانه. روستای پشکه خیلی نزدیکه به روستای علینوده که چند تا کشاورز برنج دیگهی کشمون اهل اون روستا هستند.
آقا افشار حدودا ۴۰ سالهست و یه پسر به اسم امیرعلی داره. از ۱۴-۱۵ سالگی کار کشاورزی رو شروع کرد و قبل از اون هم وردست و کمکدست پدرش بود. کشاورزی رو چون کار سنتی و کار پدریش بود دوست داشت و ادامه داد.
محل زندگی و محل زمین هاش همین روستای پشکهست. الان خونه پدرش زندگی میکنه و داره برای خودش خونه میسازه. یک و نیم هکتار زمین داره که یک هکتارش برا خودشه و برنج دمسیاه کشت میکنه و نیم هکتارش برای مادرشه و به صورت مناسبه براش کار میکنه (یعنی محصول بین خودش و مادرش که مالک زمینه نصف نصف میشه) و توی این نیم هکتار برنج نوکسیاه میکاره.
کار دوکَلِ (یعنی خرد کردن خاک) رو با تراکتور انجام میده و پیشکاوَل (صاف کردن سطح و آماده شدن برای نشا) رو با موتور خودش. نشا رو هم خانم ها با دست انجام میدن.
در کشاورزی از کودهای شیمیایی استفاده میکنه اما از سم اصلا استفاده نمیکنه. آبیاری زمینهاش هم با آب رود سپیدرود انجام میشه.
آقا افشارخیلی فعاله و هیچوقت محدود به کشاورزی نشده و در کنار کشاورزی خیلی کارای متنوعی انجام میده. قبلا کنار کشاورزی گچکار هم بود، الان هم توی یه کارخونهی برنجکوبی هم کار میکنه. از یه سری کارای جانبی دیگه هم کسب درآمد میکنه مثلا دو تا ورزا (گاو نر) و ۲ تا گاو ماده داره، پرورش میده و میفروشه و ماست و شیر و کره محلی هم درست میکنه. مرغ و اردک هم پرورش میده.
بادمجون و گوجه، سبزیجاتی مثل شاهی و تربچه هم میکاره هم برای مصرف شخصی و فروش به همسایه ها.
آقای رفیع زاده در فصل بهار علاوه بر کارایی که برای زمین خودش انجام میده برای زمین های همسایه هم کار میکنه و یه خاطرهی خیلی خوب از این کار کردن برای بقیه داره، یه بار که برای کار کردن روی زمین دیگران رفته بوده، اونجا خانمش رو میبینه و با هم آشنا میشن و ازدواج میکنن. که اینو یکی از بهترین خاطرات زندگیش میدونه. از زندگیش راضیه. بخاطر همراهی و کنار هم بودن با همسرش.
آقا افشار گله داره که قیمت ملزومات کشاورزی که خیلی گرون شده و به نسبت قیمت محصولات واقعا درآمد خوب نیست و دوست نداره پسرش دیگه کشاورز بشه.